به نام حق.عسل پزشکی هستم نویسنده ی کتاب "به چشمانم خیره شو" متولد28/2/63 . نخستین داستانم به نام ارواح نا آرام در سال 80 به صورت دنباله دار به چاپ رسید  و پس از وقفه ای داستان دومم بانام عمو نوروز از مجموعه ی داستان  شهر آرزوها در سال  سال 84 برای نوجوانان در مجله سروش نوجوان ویژه عید آن سال به چاپ رسید. مدتی نوشته هایم منحصر شد به شعرهای پراکنده ام که در وبلاگهایم مینوشتم..

زمانی که به دنبال ناشری برای رمانم بودم با واقعیت تلخی مواجه شدم، در کشور ما برای نویسندگان جوان که نام و نشانی ندارند وشهرت و اعتباری بهم نزده اند چاپ و نشر کتاب کاری بسیار سخت است. و از آن بدتر برخورد انتشاراتی هایی است که ورق به ورق کتابی که با جان و دل برای ان وقت گذاشته ای و از جان خرج کرده ای تا به ثمر برسد را در کفوی ترازوی بی عدالتی، میگذارند که ترازش پول است .

اما در همان زمان که مایوس از این جماعت بودم انتشارات پرسمان را یافتم که در راه اشاعه و نشر فرهنگ به چنان جایی رسیده  که حامی نسل جوان و تازه از راه رسیده است و پس چندین و چند برخورد با مدیریت محترم این انتشارات جناب آقای منیری میتوانم بگویم خوشحالم که در این وادی هنوز کسانی هستند  که به جای چرتکه انداختن  و وزن کردن صفحات کتاب  با معیار فروش  به فکر نشر فرهنگ و ادبیات  ما هستندو نسل جوان را در راه رسیدن به اهداف و رشد و ارتقای هرچه بیشترشان حمایت میکنند.  و در پایان جادارد از برادر بسیار عزیزم جناب آقای صدرالدین بامتی طوسی که در این سالها نه به عنوان  یک رئیس  که همچون برادری دلسوز به این خواهر کوچکشان لطف داشته اند تشکر کنم. امیدوارم خداوند به این مدیر نمونه و کار آفرین که با وجود مشغله ی زیاد کاری از کمک و همدلی با کارمندانش مضایقه نمیکند سربلندی  و شادکامی در تمامی مراحل زندگی عطا کند.

با امید به موفقیت روز افزون جوانان این مرزو بوم